می شود رنگ نگاه یاس را
با نگاه آبیت پیوند داد
می شود در باغ ، هم پای نسیم
به شقایق یک سبد لبخند داد
می شود با بال سرخ عاطفه
تا فراسوی افق پرواز کرد
می شود با یاری حسی لطیف
عشق را با یک تپش آغاز کرد
می شود در مرز یک آشفتگی
جان فدای غنچه ای تنها نمود
می شود با دستی از جنس بهار
تک تک پروانه ها را تاب داد
می شود با جرعه ای از اشک شوق
باغ سرخ لا له ها را آب داد
می شود با یک نگاه ماندگار
از طلوع شهر رویا شعر گفت
می شود گلهای دل را آب داد
می شود تا آبی دریا شکفت
می شود در جاده های آرزو
مثل بید پاک و مجنون تاب خورد
می شود قویی غریب و تشنه بود
از لب دریاچه دل آب خورد
می شود از شهر پاک پنجره
سوی حسی ماندنی پرواز کرد
می شود هم بازی پروانه شد
برگهای لادنی را ناز کرد
می شود یک شاخه گل را هدیه داد
می شود با خنده ای پایان گرفت
می شود یک تکه ابر پاک بود
می شود آبیشد و پایان گرفت
پس بیا دنیای پاک قلب را
جایگاه رویش گلها کنیم
با نگاهی روح را رنگی کنیم
با تبسم خانه را زیبا کنیم
معنی این حرفها یعنی بیا
از تمام کینه ها عاری شویم
زخم یک پروانه را درمان کنیم
در کویر سینه ای جاری شویم