خیلی وقته توی دنیا٬صحبت کفره ودینه
صحبت خداوشیطون٬نقل مردم زمینه
بعضیا مومن و پاکن٬عده ای بنده ی خاکن
بعضی٬این جوری که میگن٬واسه حوریا هلاکن
بعضی مومناـ خداییش ـنه خدا٬شیطونو بنده ن
اگه روزی پاش بیفته٬دست شیطونو میبندن
فرقشون با بعضی مردم٬نه اینه که دین ندارن
یه خدای مهربون هس که بهش یقین ندارن
بی مرامی یه مرامه٬کافری خودش یه دینه
کمترین چیزی که میشه سهم آدما٬یقینه
کافری تو این زمونه٬دست هر چی کیشو بسته
بت سرمایه و پوله٬خدایی که میپرسته
جای انجیل جای قرآن٬سوره ی «حقوق انسان»
روزوشب به جای ناقوس٬میدمن تو بوق انسان
مومن اسمش«لیبراله»کافر اسمش«تروریسته»
هرکی لیبرال نباشه جای اسمش ته لیسته
فکر نکن آدم غربی٬تو دلش صفا نداره
یا که اون کافر حربیک٬کاری با خدا نداره
آدما هر کی که باشن٬هر چی از خدا جدا شن
می رسه روزی که باید با خداشون آشنا شن...
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته
تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی
اهل هرجا که باشی
قاصد شکفتنی
توی بهت و دغدغه
ناجی قلب منی
پاکی آبی یا ابر
نه خدایا شبنمی
قد آغوش منی
نه زیادی نه کمی
منو با خودت ببر
من حریص رفتنم
عاشق فتح افق
دشمن برگشتنم
منو با خودت ببر
ای بوی تو گرفته تنپوش کهنه ی من
چه خوبه با تو رفتن ، رفتن همیشه رفتن
چه خوبه مثل سایه همسفر تو بودن
همقدم جاده ها ، تن به سفر سپردن
چی می شد شعر سفر بیت آخرین نداشت
عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت
آخر شعر سفر ، آخر عمر منه
لحظه ی مردن من ، لحظه ی رسیدنه
منو با خودت ببر
سلام دوستان با اینکه مطالب این وبلاگ در رابطه با مسایل عاشقانه است ولی این تصاویرو ببینید بهتره (شیطان پرستی) ............ اینم لینکش..............
ز غم کسی هلاکم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد
ز دوران عاشقی غمی بزرگتر ز دوری یار نمی یابم
....دوست دارم.....
در زندگی دو چیز را دوست می دارم یکی گل و دیگری تو را گل را برای تو و تو را برای همیشه............
در روزگار عاشقی کلمه عشق عقل شوق قلب را به انسان هدیه می دهد
این دوتا خانم رو میشناسید ؟ اشتباه نکنید هردو یکی هستند . خانمای ورزشکار خیلی خوب با اسم ارغوان رضایی تنیسور ایرانی الاصل فرانسه آشنا هستند جدیدا شنیدم فدراسیون تنیس ایران ایشون رو به کشور دعوت کردن تا ازشون تقدیر کنن . عجب مملکتی داریم ما ، این خانم با اون سر و وضع تو مسابقات حاضر میشه ولی با این حجاب میاد تو ایران تا ازش تقدیر بشه
دلم گاهی میگیرد ..
دلم گاهی از زمانه میگیرید ..
دلم گاهی از این زمانه میگیرید ..
این دلم گاه گداری مثل تموم دلهای تنهای دنیا میگیره ، وقتی ام میگیره میره میشینه یه گوشه دنج و خلوت و بی هیاهو ، زل میزنه به پنجره ، همون پنجره که وا میشه به سمت قدیما ، همون روزا که بچه تر بودم . بابام منو بغل میکرد میبرد در مغازه هرچی که میخواستم برام میخرید
همون قدیما که مامانم یه بغچه نون و پنیر و گردو از تو خونه برمیداشت و باهم میرفتیم پارک ، من بازی میکردم مامانم برام دست تکون میداد . بعد که خستم میشد سرمومیذاشتم تو کنار مامانم میخوابیدم رو چمن ها آسمونو نگاه میکردم
دلم با خودش میگه کی اون روزا رو ازت گرفت ؟ من میگم زمونه !
دلم میگه میخوای دوباره بریم همون زمونه ؟ من میگم از خدامه !
دلم میگه ولی دیگه نمیشه !
دلم گریه اش میگیره ! منم گریه ام میگیره . هردومون بغض کردیم تو این 4 دیواری
"من و دلم ، دلمون واسه اون روزا تنگ شده "
زمونه هم که این روزا مثل سنگ شده
بهار باز تو ثانیه هام شکوفه می کنه
تو رو می بینم و حس می کنم، تو پرسه های گاه و بی گاهم در کوچه های فراغت و بی خبری!
وقتی که انگار دیگه هیچی مهم نیست... اینجوری تو بهم نزدیک تری...
بعضی وقتا چه خوبه خروس بی محل بودن! چون می دونی ازش لذت می بری
دیگه چی اهمیت داره٬ اگه بقیه رو آزار ندی؟!
فقط محبته که باقی می مونه و شادی...
کاش همیشه باهات باشن
اگه به دور و برت خوب نگاه کنی٬ زیبایی رو همه جا می بینی
تو نگاه یه بچه... که بر خلاف مامانی که دستشو گرفته و خیلی مودب و جدی راه میره٬
با اشتیاق گام بر میداره٬ بالا پایین می پره و می خنده
مبادا گمشون کنی و نبینی این همه زیباییو
اگه گم شدن صبر داشته باش و به خدا اعتماد کن تا چند برابرش بهت برگرده
از چه میون بُره دیگه ای میشه انقد زود به خدا رسید؟