دیشب از بیخوابیم چشم ترم آتش گرفت
بند قلبم پاره شد جان و تنم آتش گرفت
در تمنای تو بودم گوهر غلطان عشق
پیکر نالان من در عشق تو آتش گرفت
داشتم در سر هوای بوسه ای از لعل تو
در خیال خام من مغز سرم آتش گرفت
رو به سوی کعبه دل کردم از درد وصال
دیدم این خونین جگر در سینه ام آتش گرفت
سلام بیتا هستم مدیر وبلاگ دختر دانشجو..شما در وبلاگ ما لینک شدید ویتوانید ما رو با نام ..دختر دانشجو لینک کنید..
سر بزنید
بعد از اینکه لینک کردید ما را با خبر کنید تا آگاه شویم
سلام عزیز شعر زیبایی بود مرسی خیلی دیر آپ کردیا
سلام

دیشب از بیخوابیم چشم ترم آتش گرفت ( خدا نکنه آتشنشانی را خبر می کردی)
بند قلبم پاره شد جان و تنم آتش گرفت (باز خدا نکنه جان دشمنت آتش بگیرد)
در تمنای تو بودم گوهر غلطان عشق ( بگذار او ترا تمنا و التماس کند)
پیکر نالان من در عشق تو آتش گرفت ( عشق آبکی است آتش نمی گیرد)
داشتم در سر هوای بوسه ای از لعل تو
در خیال خام من مغز سرم آتش گرفت (مغزی که آتش بگیرد کار نمی کند مواظب باش)
رو به سوی کعبه دل کردم از درد وصال
دیدم این خونین جگر در سینه ام آتش گرفت ( الهی چقدر پر درد بودی من نمی دانستم)