دنیای تنهایی من " محفل تنهایی شما "

به خاطر آدمهایی که دیگه ردی ازشون نیست ، به خاطر لحظاتی که دیگه مال من نیست

دنیای تنهایی من " محفل تنهایی شما "

به خاطر آدمهایی که دیگه ردی ازشون نیست ، به خاطر لحظاتی که دیگه مال من نیست

بهار باز تو ثانیه هام شکوفه می کنه


بهار باز تو ثانیه هام شکوفه می کنه

تو رو می بینم و حس می کنم، تو پرسه های گاه و بی گاهم در کوچه های فراغت و بی خبری!

وقتی که انگار دیگه هیچی مهم نیست... اینجوری تو بهم نزدیک تری...

 

بعضی وقتا چه خوبه خروس بی محل بودن! چون می دونی ازش لذت می بری

 دیگه چی اهمیت داره٬ اگه بقیه رو آزار ندی؟!

 

فقط محبته که باقی می مونه و شادی...

کاش همیشه باهات باشن

اگه به دور و برت خوب نگاه کنی٬ زیبایی رو همه جا می بینی

تو نگاه یه بچه... که بر خلاف مامانی که دستشو گرفته و خیلی مودب و جدی راه میره٬

با اشتیاق گام بر میداره٬ بالا پایین می پره و می خنده

مبادا گمشون کنی و نبینی این همه زیباییو

اگه گم شدن صبر داشته باش و به خدا اعتماد کن تا چند برابرش بهت برگرده

از چه میون بُره دیگه ای میشه انقد زود به خدا رسید؟

 http://believenow.blogfa.com

نظرات 3 + ارسال نظر
یلدا جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:21 http://believenow.blogfa.com/

سلام
مرسی سر زدی
لااقل نوشته ی منو می ذاری ٬زیر پستت یه اسم از وبلاگ منم بیار!

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

صبح بلند شی ببینی که دیگه دوستش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

می سوزونه گاهی قلبو زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

هواس وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اون که می گفت واسه چشمات میمیره

بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره

خیلی سخته تا یه روزی حرفای اون باورت شه

نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه

خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

وسط راه اما از عشق یکمی ترسیده باشی

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته واسه اول بشکنه یه روز غرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره

خیلی سخته که من و تو همیشه با هم بمونیم

اونقدر عاشق که ندونن دیونه کدوممونیم

من یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:09 http://my4divari.blogsky.com

سلام خوندمش اما با یه رنگ دیگه مینوشتی که راحت بشه خوندش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد