دنیای تنهایی من " محفل تنهایی شما "

به خاطر آدمهایی که دیگه ردی ازشون نیست ، به خاطر لحظاتی که دیگه مال من نیست

دنیای تنهایی من " محفل تنهایی شما "

به خاطر آدمهایی که دیگه ردی ازشون نیست ، به خاطر لحظاتی که دیگه مال من نیست

گویند خیال دلبران تخت تر است

آن یار که دلرباست خوشبخت تر است

 هیهات مباد از کسی دل ببری

معشوق شدن ، ز عاشقی سخت تر است!


پایگاه فرهنگی مذهبی خاک جمکران

نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.
صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم.
برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد.
آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق - ترمزی شدید و فریاد - ناله‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌هام - تو جانم.
تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.
ترس‌خورده - هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.
مبهوت.
گیج.
مَنگ.
هاج و واج نِگاش کردم.
توو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.
چهار و چهل و پنج دقیقه!
گیجْ - درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!!


نظرات 3 + ارسال نظر
تابلوفرش رخساره یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:20 http://www.tablorokhsareh.blogfa.com

سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری
به من هم سر بزن نظر بده تبادل لینک کنیم

مسعود یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:29 http://kimiyabana.blogfa.com

مهسا جان سلام.
خیلی ممنونم از نطراتی که تو وبلاگم گذاشتین.خیلی خوشحال شدم .
شما هم مطالب خیلی جالبی دارین که به درد همه میخوره.
اگه زحمت بکشی هر وقت اپ جدید می ذاری خبرم کنی ازت ممنون میشم..در صورت امکان وبلاک من را با نام" همه چی از همه جا"ویا "دل نوشته های مسعود" لینک کنید. وبگو با چه اسمی لینکت کنم.



قلم دانش آموز سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:50 http://www.ghalamedaneshamooz.blogfa.com

سلام...

قابل شما رو نداشت...

موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد