دنیای تنهایی من " محفل تنهایی شما "

به خاطر آدمهایی که دیگه ردی ازشون نیست ، به خاطر لحظاتی که دیگه مال من نیست

دنیای تنهایی من " محفل تنهایی شما "

به خاطر آدمهایی که دیگه ردی ازشون نیست ، به خاطر لحظاتی که دیگه مال من نیست

lover poem

گفتی بمون با من بمون گفتم میمونم      گفتی با دل تنگی بخون گفتم میخونم

گفتم که مست و عاشقم دیوونه ی تو      هر شب خرابم گوشه ی میخونه ی تو

گفتی ببندم عهد رو با یاد تو بستم          تاج غرورم را به زیر پات شکستم

گفتی که باید عاشق و دیوونه باشم        چون ساغی هر شب می کش میخونه باشم

گفتی که باید خاطرم شرط  باشه            داغ خیال خسته ام خط تو باشه

گفتی که بر یاس تنت پیرهن بدوزم          چون شاپرک باشم که از عطرت بسوزم

گفتی که دستامو بگیرگفتم میگیرم          گفتی که از عشقم بمیر گفتم میمیرم

گفتم و گریه کردم و پای تو ساختم       این دل سربه راه رو آسون به تو باختم

 

نظرات 10 + ارسال نظر
ابراهیم خان بلوچ دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:36 http://jaambalooch.blogfa.com

تو امید منی اندر قیامت

ندارم گر چه جز درد وندامت

تو امید منی اندر صراطم

بفضل خویش بخشی نجاتم

تو امید منی در پای میزان

به لطف خویش بخشی جرم وعصیان

الهی جان عطارت حیران

عجب در آتش مهر تو سوزان

ابراهیم خان بلوچ دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:36 http://jaambalooch.blogfa.com

آسمون اشکاتو بریز

چشمای من نمیتونه بباره

آسمون غرش کن

من نمیتونم فریاد بزنم

به جای من این سکوت تنهایی را بشکن

دل کوچیکم تنهای تنها شده

زیر بارون به یاد یار گریه میکنم

ابراهیم خان بلوچ دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:37 http://jaambalooch.blogfa.com

میترسم از آن روزی که رهایم کنی ،
شاید فکر کنی که محال است قلبت را از قلبم جدا کنی
این روزها کار همه بی وفاییست
تا این حد هم نباید مرا به یک عشق ماندگار مطمئن کنی
تو خواستی مرا به خودت وابسته کنی
تو خواستی قلبم را اسیر قلب پاکت کنی
دیگر محال است بتوانی مرا از خودت سیر کنی!
این قلبی که در سینه دارم آن قلب تنها نیست

ابراهیم خان بلوچ دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:37 http://jaambalooch.blogfa.com

روز و شبم شدی تو ،از آن لحظه که آمدی...
قانون زندگی ام بهم خورد، از لحظه ای که به قلبم آمدی...
نمیدانم چرا میگیرد نفسهایم
نمیدانم چرا اینگونه میریزد اشکهایم
میگویند اینها همه درد های عاشقیست ،
نمیدانم حرف دلم را باور کنم یا حرف آنها را ،
شاید این هم یکی از درد های همیشگیست

ابراهیم خان بلوچ دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:38 http://jaambalooch.blogfa.com

می تونم در دل دریایی تو..

نا خدا من باشم؟

در میون همه شهرای دلت

کد خدا من باشم؟

در کنار دل پر مشغله ات،

جا اونا ، من باشم؟



می دونم توی دلت جایی نیست..

چه کنم؟

می خوام که من هم باشم.



اگه میشه به اونا بگو یه کم..

مهربون تر بشینن ، من جا شم

ابراهیم خان بلوچ دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:40 http://jaambalooch.blogfa.com

سلام دوست من ممنون که خبرم کردی بسیارآپت قشنگ بود کلی از این شعر ت لذت بردم اگه اشتباه نکنم فک کنم اول شدم

گابریل مارکز چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 http://mryf.blogfa.com

سلام مهسا شعر خیلی خیلی قشنگی بود

مینا پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:09 http://myimmortal.iranblog.com/

سلام عزیزم خوبی؟شرمندذه دیر اومدم درگیرم حسابی موفق باشی خانوم گل مراقب خودت باش
گفتم و گریه کردم و پای تو ساختم این دل سربه راه رو آسون به تو باختم

سمیرا چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:42

ین شعرا یه واقعیته نرسیدن به کسی که دوسش داری بخاطر ترس کاش تو شعراتون انرژی مثبت میدادید ممنون خوب بود

POORYA یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:18 http://POORYA0TIME.BLOGFA.COM

سلام
هیچ می دونی چقدر عالی هستی؟
من که خیل خوشم اومد مخصوصا از این مطلبت استفاده لازم رو کردم.
راستی منم یه وب دارم بیا یه سری به من بزرن و اگه خوشت اومد نظر هم بده و اگه موافق بودی بیا تبادل لینک کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد