-
به تو تقدیم میکنم
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 10:26
به سکوت سرد مرداب قسم که تو نیلوفر چشمان منی و دل خسته ی من میترسد که تو پژمرده شوی که تو مرا به فراموشی شبها سپری که مبادا به دلم رنگ سیاهی بزنی وبه شبهای امیدم تو تباهی بزنی دل من ترانه دارد غم عاشقانه دارد به هوای روی ماهت همه شب بهانه دارد............... دلم در حلقه غمها نشسته زبانم بسته و سازم شکسته وجودم پر ز...
-
و فکر اینم که آدم تو زندگی چندبار میتونه عاشق بشه؟
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 18:41
و فکر اینم که آدم تو زندگی چندبار میتونه عاشق بشه؟ از دیشب دارم سعی میکنم یکی از خاطره هاتو توی ذهنم بازخوانی کنم اما نمیشه همش یه جای کار هنگ میکنم . اونم وقتیه که به جایی میرسم که تو سرتو میذاشتی رو شونه هامو دستتو از پشت دور گردنم حلقه میکردی و آروم میگفتی هنوزم دوستم داری ؟؟؟ نمیدونم چرا هیچوقت بهت نگفتم چرا این...
-
شهر عشق تقدیم میکند
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 18:18
برای مشاهده نامه عاشقانه در وبلاگ دوستم کلیک کن » شعری که صدای اشکها را شنید » سفر به سوی گذشته ها » آتش باش » جنگ روز و شب » بغض باران » اسیر » یکی از رموز موفقیت » بیا ای اخرین امید » دستان خالی
-
مرز رهایی کجاست!؟
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 18:10
مرز رهایی کجاست!؟ مرز رهایی کجاست؟ و پس از این پرسش: این کبوتر بود ، بر سر یک شاخه کاج که در آسمان اوج گرفت و پریدو بال زنان رفت تا انجا که دگر انشعاب نور، نور آزادی: راحت از خورشید ، به نگاه پیوند میخورد دور بود ، خیلی دور و رسیدن تا آنجا سخت،خیلی سخت هیهات از پریشانی خورشید که زنبورو مگس بر پهنایش عرض اندام کردند...
-
عاشقاش بخونن
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 18:05
برای تک تک لحظات زندگی باید زمانی را به ع ش ق اختصاص داد وای از روزی که پناهگاهت پناهگاه دیگران میشود (سخنی از یه عاشق دل سوخته )
-
عکس عاشقانه
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 15:15
عکسهای عاشقانه ... "عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی ، پائیز بهاریست که عاشق شده است ... زرد است که لبریز حقایق شده است ... سرد است که با درد موافق شده است" جهت دیدن کلیه عکسها به بخش عکسهای عاشقانه رجوع کنید : عکسهای عاشقانه ...
-
با حاله کیک کن
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 15:12
م ن می گم کلیک نکن مگه اینکه دوست داری عصبی بشی !!! کلیک نکن خود کرده را تدبیر نیست .
-
آرزوهای من بخشی از آرزوهای ویکتور هوگو ...
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 15:09
ه تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگه زندگی کردن بی تو من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گریه شب به تو حجرت کرده بودم با گل و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 مهرماه سال 1389 16:31
برای تک تک لحظه های زندگی باید باید حسرت روز های گذشته رو خورد نه روز های اینده
-
تنهایی بده
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1389 12:01
از افکار غیر متجانس و متضاد نمی توان نتیجه گرفت. «شیخ محمد خیابانی» هیچ کار بزرگ بدون فکر انجام نمی گیرد. «شیخ محمد خیابانی» یک نادان در یک لحظه ممکن نیست دانا بشود. «شیخ محمد خیابانی» اختیار مصاحبت اشرار نکنید، چون همین که اهانت تو را نکنند بر تو منت نهند. «افلاطون» ثمره ی شراب خوارگی دو چیز لست، یا بیماری یا...